دل نوشته ها

از جراحی قلب تا قلب دوران کودکی

جمعه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۷، ۱۱:۱۴ ق.ظ

در اتاق عمل قلب بودیم چند لحظه ایی مانیتور بی هوشی را رها کردم و روی چهار پایه ایستادم نگاهم به قفسه ی سینه ی بیمار دوخته شد که جراح با چه ظرافتی آن را باز میکند و قلب نمایان میشود ،این اولین باری است که در اتاق جراحی قلب هستم،چشمانم پر از برق میشود

جراح میگوید پزشک هستی یا دانشجو؟

_من دانشجوی رشته ی بی هوشی هستم دکتر 

جراح توصیه میکند که درسم را خوب بخوانم تا بتوانم پرسنل بی هوشی اتاق قلب شوم به راستی که چشم ها هیچ گاه دروغ نمیگویند!!!

انگار جراح هم متوجه آن برق در چشمانم شده بود ولی نمیدانست که آن ذوق بی پایان از چیست 

به یاد دوران کودکیم می افتم همان بازی ها آن وقت که عروسک هایم را مریض میکردم و با اسباب بازی ها به جانشان می افتادم تا عملشان کنم 

آن زمان که یک جوان هجده ساله بودم و تصویری از یک جراح که قلبی بزرگ در دست داشت را در اتاق زده بودم و همیشه ارزویم این بود یک جراح قلب و عروق شم،اما حالا یک دانشجوی کارشناسی بی هوشی در اتاق عمل هستم،هرچند اکنون رشته ی بی هوشی را بیشتر دوست میدارم اما اشک در چشمانم حلقه می زند

از چهار پایه پایین می آیم پشت به بقیه میکنم و با یک دستمال گوشه ی چشمم را پاک میکنم

دلم برای دوران کودکیم تنگ شده است ...برای آرزوهایی که در سر می پروراندم 

برای آن آینده ایی که در ذهن خودم مجسم کرده بودم ....دلم برای آن گذشته تنگ شده است ....دلم میخواست همه ی این ها را به جراح بگویم اما ترسیدم بغضم بشکند و نتوانم بگویم که آن همه شوق از چیست.

باز روی چهار پایه می روم جراح به من می گوید معلوم است دانشجوی با شور و ذوقی هستی 

باز هم اشک در چشمانم حلقه می زند و خودم را کنترل میکنم ...

این بار از چهارپایه پایین می آیم و به خود می گویم نمیخواهم آینده ایی بیاید که حسرت بازگشت به گذشته ام را بخورم و به خودم بگویم ای کاش فلان روز ...فلان جا...فلان کار را کرده بودم یا هرگز غصه ی چیزهای پیش پا افتاده را نخورده بودم ...به خود می گویم از این به بعد میخواهم آینده ایی بسازم که گذشته را به فراموشی بسپرد .....

ما میتوانیم سازنده ی دنیای خویش باشیم اگر امروز را دریابیم قبل از آنکه امروز ما دیروز شود.... 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۳/۱۱
سکوت ....

نظرات  (۲)

مشکل اینه که همه ی ما رو به عشق پزشکی تو تجربی پرورش دادن در حالی که میتونستن بهمون کمک کنن خودمونو بشناسیم.
من واقعا دل و جرات جراحی رو ندارم ولی بازم افسوس میخورم. این یعنی چی؟ چون تو ناخودآگاهم نقش بسته....که پزشکی و جراحی مساوی با خوشبختی و تمام.
پاسخ:
واقعا همینطوره شاید اگر تو کشور ما به همه ی رشته ها توجه میشد و هرکس براساس تواناییش و نیاز جامعه به یه شغل وارد یه رشته میشد الان وضعیت خیلی بهتر بود .
ولی متاسفانه همه هجوم اوردن به پزشکی و پیراپزشکی و الان هم این رشته ها اشباع شده !

چه متنی قشنگی نوشتی ممم یه هوشبرم

پاسخ:
ممنونم🌹🌹

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی