دل نوشته ها

۱۳ مطلب در اسفند ۱۳۹۴ ثبت شده است

چند روز پیش تولدم بود و امروز دوستام با کلی کادو های خوب سوپرایزم کردن واقعا روز خوبی بود،ولی حیف که امتحان دارم ،اصلا دلم نمیخواد روز خوبم رو با خوندن واژه شناسی پزشکی و هماتولوژی خراب کنم ،اما چیکار کنم دیگ مجبورررررم مجبوووووور .

هههههههه😂😂😂😂😂

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۳۳
سکوت ....

چند روزیست که به سرم زده تغییر کنم این احساس گاهی در من اینقدر شدت میگیره که تصمیم میگیرم مثلا موهام رو رنگ صورتی کنم یا چادر بپوشم .

یا اصلابه یکباره وسایلم رو جمع کنم و یه روز بی خبر بی سرو صدا از این شهر به یه نقطه دور برم .

واقعا نمیدونم قضیه چیه  اصلا چی میشه که من یهو از این رو به اون رو میشم.

یه روز تصمیم میگیرم که یه نوازنده شم یه روز به خودم میگم برم بازیگر شم .

گاهی دلم میخواد با یه گلایدر از یه جای خیلی بلند بپرم پایین و فریاد بزنم .

گاهی دلم میخواد ساعت ها نقاشی کنم و نقاشی کنم و نقاشی کنم.

اما گذشته از همه اینا یه سری از این تغییرات رو در خودم اعمال کردم ،مثلا همین امروز رفتم کمیته تحقیقاتی دانشگاه و تصمیم خودم رو روی تحقیق درباره یه سری بیماری ها قطعی کردم ، دلم نمیخواد فقط یه هوشبر ساده باشم که فقط میره اتاق عمل مریضا رو بی هوش میکنه و برمیگرده خواسته من چیزی بالا تر از این چیزاست.

گذشته از این تغییر دارم به یه ورژن جدید اپدیت میشم که حس میکنم خیلی جالب تر از ورژن قبلیم هست .



۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۴ ، ۱۴:۳۶
سکوت ....

ادم است دیگر تنها که بشود به سرش میزند به هر چیز کوچکی در زندگی غر بزند .

تنها که بشود دوست دارد ساعت ها بخوابد و بخوابد و بخوابد ،انگار به دنیای رویایی ان سوی پلک هایش دل خوش میشود.

تنها که بشود دوست دارد خودش را به یک شاخه گل یا یک فنجان قهوه ی تلخ دعوت کند و خودش را به دو نفر تبدیل کند به جای دو نفر زندگی کند ، به جای دونفر قدم بزند ، به جای دو نفر بخندد و به جای دو نفر گریه کند .و بعد از ساعت ها و روزها به خودش بیاید و بفهمد تمام راه را تنهایی قدم زده تمام روز ها را تنهایی زندگی کرده.

تنها که میشوم دوست دارم کسی به جز خودم را دوست بدارم اما انگار در این دنیای تنهایی کسی جز من نیست و اینگونه من میمانم و یک دنیا تنهایی بی پایان .

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۴ ، ۱۲:۳۶
سکوت ....